12 دی-- اولین هدیه یهویی عشقم به مامان
سلام گلم چند روز پیش جنابعالی با رژ لب مامان یه چیزی نوشتی و زدی ب دیوار... من متوجه نشدم که با چی نوشتی... تا اینکه خودت اومدی و گفتی مامان عجب ماژیک خوبی داری..خیلی نرم و خوب مینویسه..میزاری اون صفره که نوشتم درست کنم باش و قیافه من اون لحظه و پسرم تازه فهمید که کار خوبی نکرده... منم سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم و فقط گفتم مامان باید اجازه بگیری قبل از استفاده از وسایل شخصی دیگران... و پسرم فهمید کارش خیلیم خوب نبوده... معذرت خواهی کرد و دیگه چیزی نگفت... تا اینکه امروز صبح قبل مدرسه گفت مامان میشه امروز مامی بیاد سراغم... گفتم چرا...